زنی با صورتی کبود وارد دادگاه خانواده شد و دلیل این کبودیها را ضربههای بیرحم ناشی از اعتیادی شوهرش دانست. او تاکید کرد که بعد از گذشت ۱۷ سال از زندگی مشترک مجبور است از شوهرش که روزگاری بهترین روزهای زندگی را در کنارش سپری کرده است، جدا شود.
زن خطاب به قاضی دادگاه گفت: سال ۷۳ به عقد مردی درآمدم که نه خانوادهای داشت و نه از لحاظ مالی در وضعیت خوبی قرار داشت. تنها حسنی که داشت و باعث شد در آن زمان به این دلیل به او جواب «بله» بدهم، سالم بودنش بود. این حسن از هر لحاظ برای من و خانوادهام حائز اهمیت بود.
وی ادامه داد: زندگی سختی را با یکدیگر شروع کردیم اما به دلیل اینکه به همدیگر علاقه داشتیم مشکلات از نظرمان کوچک و بیارزش بود. با تلاش بسیار توانستیم از لحاظ مالی به درجههای بالایی برسیم اما افسوس که روزهای خوش به سرعت تمام شد.
زن جوان خاطرنشان کرد: بعد از گذشت سه سال از زندگی مشترکمان متوجه تغییر رفتارهای همسرم شدم. ابتدا فکر میکردم به دلیل کار زیاد است اما متاسفانه متوجه شدم او معتاد است.
وی در حالی که سعی میکرد صورتش را از دیگران پنهان کند، افزود: ۱۷ سال از آن روزهای خوش میگذرد و من فقط سه سال طعم خوشبختی را چشیدم و بعد از آن طعم کتک خوردن را به خوبی چشیدم؛ زیرا از همان ابتدا اعتیاد همسرم شدید بود. البته آن دوران خودش مخارج زندگی را تامین میکرد اما شش سال است که من با کارکردن در مغازههای مختلف مخارج زندگی را فراهم میکنم.
زن جوان که ۳۴ سال داشت با بیان اینکه دختر ۱۵ سالهام نیز برای تامین مخارج زندگی کار میکند، عنوان کرد: دخترم بعد از مدرسه در مغازه لباسفروشی یکی از دوستانم مشغول به کار میشود و من خجالت میکشم که نمیتوانم خرج زندگیمان را تامین کنم و دخترم مجبور است که کمک خرج من باشد.
وی گفت: اعتیاد همسرم به مواد مخدر صنعتی کراک و شیشه است و زمانی که مواد مخدر مصرف میکند دچار توهماتی میشود که نتیجهی آن توهمات کتکهایی است که علاه بر درد جسمی، درد تمام روحم را در بر میگیرد. چندین بار همسرم را به کمپهای ترک اعتیاد معرفی کردهام اما دوران پاکیاش نهایتا یک الی دو ماه بوده است و دوباره وارد منجلابی میشود که من و دخترم هم به اجبار در آن گرفتار هستیم.
زن جوان با بیان اینکه همسرم پول مواد مخدرش را از من میگیرد، اظهارکرد: اگر مقاومت کنم و از دادن پول به شوهرم امتناع کنم نتیجهاش ضربههایی است که امروز مجبور شدهام آثار آنها را پنهان کنم. دیگر توان ادامهی زندگی با او را ندارم اما با جرأت میگویم که هنوز به همسرم علاقمند هستم اما او لیاقت خوشیهای زندگی را نداشت.
قاضی دادگاه به دلیل عدم حضور مرد در دادگاه حکمی مبنی بر طلاق صادر نکرد و رسیدگی به پرونده را به جلسهای در آینده موکول کرد.
http://lawyernews.ir/?p=2139