این مقاله در شماره ۵۰ خبرنامه کانون وکلای دادگستری مرکز اصفهان شهریورماه ۱۳۸۹ به چاپ رسیده است.
مدتها بود که فرصت نگارش مطلبی، حتی کوتاه جهت چاپ در خبرنامه برایم فراهم نشده بود، تا اینکه پس از شرکت در جلسه اخیر کمیسیون انفورماتیک اتحادیه و بعد از شنیدن دیدگاههای دوستان که تا حدی منعکس کننده دیدگاههای حاکم بر کانونهای متبوع ایشان است، به موضوعات عجیبی بر خوردم که بسیار محل تاملاند. بسیاری از آنها را به جهت پرهیز از پراکندگی و از میان رفتن انسجام بحث مسکوت نهاده، تنها به یک موضوع که همانا بحث تبلیغ از سوی وکلاست اشاره میکنم.
به راستی آیا وکالت نیز چون سایر حِرَف یک شغل و مَمَرِ درآمد نیست؟ و آیا کسانی که به آن روی میآورند در بسیاری جنبه ها بیش از یک حرفه از آن انتظار دارند؟ آیا جذب موکل (به تعبیری مشتری) هدف بسیاری از ما نیست؟ آیا داشتن درآمد بالاتر و رفاه بیشتر وکیل ارتباط مستقیم با تعداد موکلانش ندارد؟ آیا افراد صرفاً با مشاهده تابلوی دفتر وکیل (که در شرایط فعلی، بسیاری به علت اشتغال در محلی غیر از محل واقعی اشتغال خویش از نصب تابلو نیز محرومند!) به وی مراجعه می کنند؟
پاسخ این سوالات کاملاً واضح است و هرکس که اندکی در دفاتر وکالت حضور داشته و حتی وکیل یا کارآموز وکالت هم نبوده باشد به سادگی این پاسخها را می داند. به راستی آیا قیل و قال در باب تبلیغ وکلاء، که در حال حاضر از سوی برخی همکاران که البته چیز خاصی هم برای تبلیغ ندارند، امری پسندیده است؟ آیا غیر از این است که غالب ایشان در زمانی که تعداد وکلاء بسیار اندک بوده و تقریباً تمامی آنها در سطح شهرهای محل کار خویش شناخته شده بودند، شروع به وکالت کردهاند؟ و حال نیز به پشتوانه شناختِ ناشی از آن دوران، ارتزاق میکنند؟
در واقع موضوع نه کسر شان وکیل در تبلیغ، بلکه محدود کردن بازار وکالت به اسامی خاص است. آیا تفاوتی میان آقا/خانم (الف) با آقا/خانم (ب) است که اولی به پاس چند سال حضور بیشتر و البته بهرهگیری از فقدان رقیب، نامی برای خویش به دست آورده و دومی به واسطه سن و به تبع، حضور کمتر از این امتیاز بی بهره است؛ حال آنکه ممکن است شخص دوم از مدارج علمی بالاتر و تخصص برتر نیز برخوردار باشد!
این مسائل به معنای واقعی، علت اصلی در جبههگیریهای صورت گرفته در خصوص تبلیغ وکلاء یا به تعبیر درستتر جوانان جویان نام و نانی است که چون نگارنده این سطور اندر خمِ یک کوچهاند! وحال آنکه عطارهای دیر ما هفت شهر عشق را گشتهاند!
از این مقدمه که بگذریم می خواهم وارد بحث اصلی در باب تبلیغ وکلاء شوم، تا ببینیم آیا صحیح است که مانع این اقدام به بهانههای واهی شویم؟!
به راستی تبلیغ چیست و هدف از آن چه می باشد؟ آیا تبلیغ ریشه در زبان عرب و عبارت بَلَغَ به معنای رساندن ندارد؟ آیا در باب تبلیغ هدفِ مُبَلِّغ چیزی جز بیانِ توانمندیهای خویش و آشکار ساختن آن برای دیگرانی است که میخواهند از آن به منظور رسیدن سریعتر و بهتر به ابزارهای رفع نیازهای خویش، از آن بهره بگیرند؟
یقیناً، چیزی جز این نیست و این اقدام در واقع امر متضمِن حقوق تبلیغ کننده و مخاطبان وی است؛ چرا که هم با این اقدام مُبَلِّغ به خواستهاش که همانا آشکار سازی هنر و صنعت خویش است میرسد و هم مخاطب میتواند در فضایی باز و بر اساس نیازهای خویش به فردی که گمان میکند بهتر میتواند نیازهای وی را برطرف کند رجوع نماید. اگر تبلیغ عملی پسندیده نیست، چگونه است که یکی از اساسیترین تکالیف انبیاء و اولیاء تبلیغ بوده است؟!
چگونه تبلیغ نارواست و حال آنکه بسیاری از همکارانی که تبلیغ را مذموم میدانند به واسطه مناصبی که در هیآت مدیره و اتحادیه دارند، با همین عناوین و با مصاحبهها و انتشار تقریرات خویش که مبتنی بر همان مناصب است، جایگاهی برای خویش در میان ارباب رسانه یافتهاند. آیا این امر خود تبلیغی مضاعف نیست؟
در این بین لازم است تا اشارهای هرچند گذرا به ساختار تبلیغ در فرانسه که حقوقدانان ما بر پیروی از آنها اصرار دارند، داشته باشیم. در ماده ۱۰-۱ از آیین نامه داخلی هماهنگ شده کانونهای وکلای فرانسه تبلیغات اینگونه تعریف شده است:
”تبلیغات کارکردی به منظور شناساندنِ وظیفه وکیل و کانون وکلاء می باشد و در صلاحیت سازمان هایی است که این حرفه پیشه آنهاست. تبلیغات شخصی وکیل در حدی که اطلاعات ضروری را به عموم برساند، مجاز می باشد. این تبلیغات باید منطبق با واقعیت بوده، اسرار وکالتی را محترم شمرده و بامناعت و نزاکت همراه باشد.”
جالب است که در فرانسه تبلیغ در صورتی که مقرون به شرایط مندرج در این ماده باشد ممنوع نبوده و پذیرفته شده است. البته در ماده بعدی موارد ممنوعیت را مطرح داشته است که آنها را می توان تحت یک عنوان کلی و آن نیز گدایی پرونده و موکل نامگذاری نمود تا تبلیغ! چرا که در ماده ۱۰-۲ از این آئین نامه عنوان شده است:
”هر عملی که توام با اصرار یا تقاضا باشد برای وکیل ممنوع است.
منظور از اصرار آن است که خدمات وکالتی را با مراجعه شخص وکیل و یا نماینده او به خانه موکل، به محل اقامت شخص، به محل کار، به محل استراحت، محل پذیرایی او یا در یک محل عمومی عرضه میکند.
منظور از تقاضا آن است که پیشنهاد و پذیرفتن خدمات وکالت از سوی وکیل به صورتی که باب سلیقه موکل باشد، به عمل آید و بدون آنکه از او دعوتی به عمل آمده باشد، ارائه گردد.
تبلیغات به منظور مشاوره و یا نوشتن اسناد، از طریق پخش اوراق و نامه ها، اعلان دیواری، فیلم سینمایی، انتشار رادیویی یا تلویزیونی انجام گردد، ممنوع می باشد.”
این ماده به صراحت نشان دهنده آن است که وکیل برای جذب موکل دست به هرکاری زده و به گونهای توام با سماجت و با از میان بردن اعتبار و جایگاه وکیل اقدام به فراخوانی موکل میکند که این امر کاملاً مذموم و ناپسند است. از طرفی این ماده تبلیغ به منظور مشاوره یا نوشتن اسناد و لوایح را برای وکیل ممنوع دانسته و نه قبول وکالت! با این حال به نظر می رسد که حکم این ماده در مواردی است که وکیل به اصرار نسبت به جلب موکل اقدام نماید.
پُر واضح است که در شرایط کنونی ممانعت از تبلیغ وکلاء امری ناپسند و نسنجیده است که البته در عمل نیز بسیاری وقعی بر آن نمینهند. به عنوان مثال داشتن تارنما برای وکلاء و معرفی توانمندی ها و تخصصهای ایشان امری ناپسند و تبلیغ محسوب میشود؟ آیا اعلام اینکه در چه زمینه هایی دارای مدرک از موسسات معتبر هستید (البته با ذکر منبع آن و به طور مستند) ناشایست است؟ به عنوان مثال اعلام این موضوع که شما به عنوان یک وکیل دارای مدرک زبان خارجی از فلان موسسه معتبر هستید تبلیغ و مغایر شئون وکالت است؟ آیا این حق موکل شما نیست تا بداند می تواند از دانش شما در این عرصه استفاده کرده و در دعاویای که با طرف های خارجی خود دارد بر شما به عنوان وکیل ایرانی خویش تکیه نماید؟!
به عنوان مثال همین موضوع که موکل من بداند با وکیلی صحبت می کند که دارای مقاله لاتین و علیالخصوص مقالات منتشره در مجلات معتبر خارجی (ISI) است بر نگرش وی نسبت به وکیل خویش تاثیر نمی گذارد؟ یقیناً موثر است و البته حامی حقوق و منافع وی نیز خواهد بود، چرا که با شناخت بیشتر و درک این مهم که فرد مورد نظر دارای توانمندیهای لازم جهت انجام امور وی میباشد به او رجوع می کند. در حال حاضر در بسیاری موارد رجوع افراد به وکیل صرفاً ناشی از شناختی است که از دیگران نسبت به شخص وکیل برای وی حاصل می شود که آن نیز همواره نمیتواند مبتنی بر واقع باشد، چرا که این شناخت از مجاری مستند حاصل نشده است.
با این حال، به نظر میرسد پذیرش تبلیغ صحیح و به دور از بزرگنمایی از سوی وکلاء این تالی مثبت را نیز دارد که از فعالیتهای کاذبی چون دلالی نیز جلوگیری به عمل آورده و زمینه فعالیت این اشخاص را ازمیان می برد. به دیگر سخن با این اقدام کار ناپسندی که در سالهای اخیر در جوامع وکالتی ما در سرتاسر ایران مرسوم گردیده و همه نیز با آن مواجه شده و از آن مطلعایم نیز یا ازبین میرود و یا بسیار محدود می شود؛ چرا که در این شرایط انتخاب وکیل از سوی موکل مبتنی بر شناختی مستند است و نه مبتنی بر شنیدههای بیاساس از اشخاص ثالث که دنبال منافعی برای خویش هستند.
قصد اطاله کلام ندارم و مطالب را در همین جا بر این سیاق جمع میکنم که:
اولاً) تبلیغ توان و تخصص وکیل به هیچ وجه امری ناپسند نیست؛
ثانیاً) موکلان حق دارند تا نسبت به توانایی و تخصص وکیلی که می خواهند برگزینند از مجازی مستند علم حاصل کنند؛
ثالثاً) بر فرض محال نیز که تبلیغ صحیح را برای وکلاء صحیح ندانیم، باید اذعان داشت که بیان توانمندیهای وکیل و معرفی تخصصهای وی امری مقبول و منطقی است.
به نقل از سایت کانون وکلا
https://lawyernews.ir/?p=836